خواب...

 

یکی از چیزایی که بوروکراسی زندگی پشیزی الانه براش قائل نیست همین مسئله کذایی یس!.اصولا  من همیشه میگم آدم اگه (یا هر چیزی) اگه خوب بخوابه بعد میتونه قشنگ بلند شه کارشو بکنه.یه چیزی که هیچوقت این ایادی دور و بر ما نفهمیدن اینه که به این فکر کنن چطو میخوابن.مثه خرس؟مثه پر؟مثه سگ!؟...مثه آدم؟...انگیلیسیا میگن آدم باس مثه سنگ بخوابه مثه پر بلن شه منتها قمشه ای دکتر میگفت ما مثه پر میخوابیم مثه سنگ می بلند می شویم.راس میگه کچل خان.تازه یه ضرب المثل جاودانه دیگه که کلا به مضو بی ربطه اینه که خارجیا فکرشون تو کاره فلانشون تو بهمان اما ما فلانمون تو کاره فکرمون تو بهمان و قس علیهذا!.حالا مثلا بعضی وقتا سر کار که هستی و مثه یه حیوان وفادار خوابت میاد هی باسخمیازه بزنی و آب از ۷ سولاخت جاری شه و بگردی ببینی کجا میتونی یه چرت ده دقیقه بزنی.حقیقتش من یه دوستی داشتم که سر کار روزنامه رو دسسش میگرفت و همونطور عمودی میخسبید ده دقیق و بعدشارژ میرفت سر کار و معتقد بود چرت ظهر اگه ده دقیقه یه رب باشه مغزو ریست میکنه.من امتحان فرمودم عجیب استحاله کرد کسالت و خماری بنده رو.تو شیش و بش این موضوع بودم که علتش چیه و حتی تو دایره المعارف بریتانیکا نوک میزدم بلکم یه چیز علمی باشه که نشد تا اینکه این داداش بیسواد ما همین دیروز تو یه مجله زرد یه چیزی پیدا کرد که اتفاقی مارو در جریان گذاشت و فهمیدیم که خواب آدم یک سیکل سه مرحله ای داره و هر سیکل نود دقیقس و سنگینی خواب تو سیکل دومه و تو اولی پلکا میلرزه و خلاصه اطلاعات جالبی بود.امروز صب دیدیم ا ا کی ورد همان سیکل خواب بوده که در اینترنت سرچ کردیم و لینک مفید زیر یافت شد که جهت اطلاع دوستان ...بیا.. بگذریم به هر حال اصل مطلب واسه خواب این شعرش هست که کله صب میگه:

خوابیدی بدون لالایی و قصه

بگیر آسوده بخواب ، بی درد و غصه

دیگه کابوس زمستون نمی بینی ؛ توی خواب گلهای حسرت نمی چینی

دیگه خورشید چهرت رونمیسوزونه ، جای سیلی های باد روش نمی مونه

دیگه بیدار نمی شی با نگرونی  یا با تردید که بری یا که بمونی

رفتی و آدمکها رو جا گذاشتی ... قانون جنگل و زیر پا گذاشتی

اینجا قهرن سینه ها با مهربونی ؛ تو  تو جنگل نمی تونستی بمونی 

تقدیم به روح پرویز مشکاتیان

نظرات 2 + ارسال نظر
تیییزبییین شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:16 ب.ظ http://shole.blogsky.com

سلام عزیز
ممنون که به من سرزدی
بازم از این کلیک رنجه ها بکن
از تنهایی در میام
راست یه چیزی آقای حسن حساس
اینو جدی گفتی
ناکاداکاراکولیپونکا یانورا(یه نوع مرگ ساموراییى!)
واقعا یه نوع مرگ سامورییه؟
البت از این جماعت سامورایی هر چی بگی برمیاد

نه ولی قراره ابداعش کنم!:-)

من شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

به قول یه بابایی :اینقدر تو زندگی ضعیف نبودم که از کسی متنفر بشم...

زدی تو خالش...

:-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد