لب لباب...


اولاندش بگم که به خودم آهای من از این ملت آقایونی که عکسشونو با ریش پرفسوری میزارن تو بلاگشون که یعنی منم این عنصر ششم الاهه بلاهت! بدم میاد پس دعا کنین به پستم نخورین و الا بعدش هرچی گفتم جوش نیارین بیاین اینجا زرت و پرت.ثانیاندش:امروز یه بلاگی خوندم که دیدم این سندروم مشکل سر کار با رئیس الاغ و کارمندای موش سفت سوسک فرهنگ برا ایشونم بود و چون دیدم برا خیلی ملت است ها و چار نفرم بیشتر به ما سر نمیزنن و مام راضی بحمدا... دیدم باس این متنی رو که از وبلاگ یه بنده خدایی دو سه ما پیش کپی کردم اینجا بزارم چون دیگه این آخر آخر تجربس و من احسنتکم ا... به این حاجی میگم از ته دل ...شمام حتما از برش کنین که مثه شعر سعدی نقل تره...حالا خود دانید.1-  سعی کنید «لال بودن» را تمرین کنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.2-  هیچگاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.3-  اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نکشید، چون قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد!4-  می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط کافی است «زبان» خود را تقویت کنید!5- ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.6- با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشکل، شما هستید!7-  اشتباهات یک مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند کرد.8- با انجام کارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلکه برای این کار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط کافیست همیشه میز کارتان را منظم نگه دارید!9-  اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.10- همیشه حرفها (فرمایشات) مدیرتان را تایید کنید، حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد!»11- تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید، کاری است که مدیر شما شخصا از شما خواسته است.12-  تنها انگیزه ای که می تواند شما را وادار به کار کند «کسب روزی حلال» است.13- آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه؛ مگر اینکه با گربه نسبتی داشته باشید!

خداییش لذت بردین؟من نمیدونم واقعا چه طو بعضی وقتا یه آدم اینقدر مخ پیدا میشه و این چیزا رو مکتوب میکنه.احسنت .دارین از این چیزا میخوام.بدین.

نظرات 1 + ارسال نظر
شوکا سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:08 ب.ظ

هیچ وقت تو محیط اداری کار نکردم و کارفرما نداشتم نهایتا یه مدیر بوده که اونم با ترس و لرز یه چی میگه که خدا نکرده ما قهر نکنیم بریم و کسی مواظب مشتری هاش نباشه و مجبور شه تعطیل کنه!!!!
هی پسر چه پیشرفتی کردی :دی دمت گرم!

عزیزی!...بماند که خوش به حالت که کارفرما رو میتونی بچزونی ! حسن مائو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد