لاکپشت خر!

لاک پشت و دو مرغابی در بیشه ای با هم دوست شدند.گاه پرواز مرغابی ها رسید.لاک پشت که به آنها عادت کرده بود با تضرع و زاری از آنها خواست که او را هم با خود ببرند .و قرار شد که دو سر چوب را دومرغابی به دهان بگیرند و لاک پشت هم وسط آن را به هکذا.در بین راه لاک پشت مونث خوشگلی رو روی زمین دید و داد زد :جیگر تو بخور... دهان گشاد گشودن همان و ازچوب جدا شدن همان! و به سمت زمین سقوط کرد.در راه با خود گفت :اشتباه کردم هر طوری که شده باید جبران کنم  بعد گفت: باید تا آخرین نفس تلاشم را بکنم  بعد گفت : خواستن توانستن است بعد گفت : در نا امیدی بسی امید است  بعد گفت : پایان شب سیه سپید  است  بعد : تیکه تیکه شد.

نظرات 3 + ارسال نظر
شوکا سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ق.ظ

پس موضوع این بوده من همیشه برام سوال بود که چرا لاک پشته دهنش رو باز کرده؟! نگو جیگر دیده ؛)

خب اینم جواب یکی دیگه از سوالای همیشت...بعدشم لاکپشته احتمالا زیاد دندون رو جیگر گذاشته بوده برا همین هم مزش زیر دندونش بوده و هم تحملش کم شده بوده یا اصلا هیچی !:-))

سالی سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ب.ظ http://salijigmal.blogsky.com

پس دیدن مونث و جو گیر شدن مذکرا فقط تو آدما نیست...به لاکپشتا هم سرایت کرده :))))
بیا پیشم داش حسن

ببخشین یعنی شما معتقدی لاکپشتا بچشونو از مغازه میخرن؟! :-)

من سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:33 ب.ظ

Hope is the worst of evils, for it prolongs the torments of man...

( Friedrich Nietzsche )

ya men ...or man

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد