میشن ایمپاسیبل!

...یه مدرسه جلو خونه ما بود و هنوزم نکندنش!...که دبستانی دخترانس ....هر روز صبح یه عالمه فرشته فینقیلی میرن تو با دندونای موش خورده و صدای جیرجیرشون صبحها مثل صدای گنجیشکای تو درختای سپیدار باغ معتمدالسلطنه است که من هیچ وقت ندیدم ولی معتقدم وجود داره...درست پشت این مدرسه یک راهنمایی دخترانس پر از دخترای از جشن تکلیف رد شده سرتق که از صبح تا شب در حال جر دادن گلوی ناظم مدرسن اما مشکل کار اینجا بود که ناظم محترم یاد گرفته بود به جای جر دادن گلوی مینیاتوریش بلندگوی مدرسه و فلان همسایگان بی گناه رو جر بده و ما که معمولا شبا دیر میخوابیدیم مجبور بودیم راس ۷ کلمونو از زیر پتو در آریم و به هرچی تعلیم و تربیته فحش چارواداری بدیم و حرص بخوریم تا مراسم صبحگاه پادگان دخترانه بتول فنتول تمام شود(خدا میدونه چند بار زنگ زدیم مدرسه راهنمایی تذکر دادیم!-هرچند دبستانه هم ذله مون کرده بود اما خب چون پر جوجه بود اهمیت نمیدادیم اونقد).از اونجایی که ما ایرونی جماعت فقط در یک ثانیه مانده به انفجار است که وارد عمل میشویم ما هم (من و آق داداش) تصمیم گرفتیم یک مادری...نه ...یک عمه ای(آها این خوبه) از بلندگوهای این راهنمایی استاد کنیم و نقشه کشیدیم واسه ساعت ۱۱ شب که شهر سوئیچ میشد رو شهر ارواح....(نمیدونم بگم چی کردیم-بد آموزی-؟یا نه؟..باس برم یه گل رز پر پر کنم ....بر میگردیم ایشاا...)

نظرات 5 + ارسال نظر
بهارنارنج و یاس رازقی سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:06 ب.ظ http://formyramin.blogsky.com

عجب اکتیو بودی ها. در ضمن بد آموزی مورد نظر تو ذهنمون فرو رفت(چشمک)

ehem!

سالی سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ب.ظ http://salijigmal.blogsky.com

بدو بدو
وبلاگ آپ شد
اگه نیای سرت کلاه میره ها[رضایت]


اصل مطلبو سانسور کردی که بابا
بیا ببینم چیکار کردی؟خبرم کن:))

اوکی

اکبر سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ب.ظ http://akbar13.com

سلام جناب حساس
از وبلاگتون بسی لذت فراوان بردیم.
خوشحال شدم
مطمئنا بیشتر سر خواهم زد
خرسندمان کردید
حالا کی برمیگردین تا بقیه اش رو استاد کنید؟

اس سون اس پاسیبل :-)

[ بدون نام ] چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ق.ظ

چرا اینهمه تکراری؟ البته بعضیا رو فکر کنم قبلا یا برا خودم کامنت کرده بودی یا تعریف کردی برام. تنبلی نکن!

عزیزم تو که از ما میگذری و میبخشی...نمیبخشی؟ :-)...خاطره قشنگیه میخوام بقیه رو هم شریک کنم

زن بیقرار چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:13 ق.ظ http://nww.blogfa.com

اذت بردم از خوندن مطالبتون و دلم سوخت واسه بلندگوی مدرسه بتول اینا :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد