سالها پیش بود و من در یک شهر سردسیر اولین کارم رو بعد از دانشگاه شروع کردم.میگم سردسیر یعنی زمستون توی باد هوا منهای ۱۷ درجه منفی.فاصله اون شهر تا شهر ما ۳ساعت سمندی بود)یعنی سرعت بالای 170 کیلومتر!).منده ۴ ماه بیشتر دوام نیاوردم اما...یکسری نکات از راننده این سمندا آموختم که تحت عنوان تجربیات حسن خان ارائه می گردد :
- هیچگاه هنگامی که جاده مرطوب است در سر پیچ ها برای کم کردن سرعت ترمز..چی؟!نکنید
- در زمستان در ابتدای ورود به شهرها به خاطر تلاقی هوای گرم شهر با سرد بیابون هنگامی که یک لکه ابر هم بر آسمون نمیباشد در شبها چیزی مثل قاصدک روی جاده در حال رقصیدن است.آهسته سرعت خود رو بیارید نزدیک ۷۰ والا ...سر خورده و با اتوموبیل در محضر باریتعالی ظاهر می شوید.اون قاصدکها یخ می باشد که از پوسته جاده کنده شده است.
- در هنگام بارانی بودن جاده بیخیال طرف مقابل شید و اگر سرعت بالاس حتما نور بالا بزنین تا چاله های آب توی جاده های وطن! که عمقشون شاید ۵ سانت هم نباشد چنان زوگ پیچتان کند که...
- گول تابلوهای جاده های ایران رو نخورین و حتما از مختون استفاده بفرمائید.
- حتی الامکان در جاده های شلوغ با ترافیک روون از شیشه عقب ماشین جلویی جلوتر رو بپایین حتی تا سه ماشین جلو تر و دو چشم شهلاتونو به چراغ خطر ماشین جلویی ندوزید و الا ممکنه با هم یکی بشن.
-اگر سیگاری هستین و میخواین سیگارو از پنجره تو سرعت بالا به دامان طبیعت فو-ش خا-ر مادر کنید حتما از جلوی پنجره نزدیک به آینه بدینش بیرون و الا اگه صندلی عقب آتیش گرفت به ماچه!
-موقع سبقت مراقب نقطه کور آینه بغلتون باشین...این نقطه کور با تمرین دس میاد...
...بقیش بعدا :-)
خیلی فوق العاده ای.....همین.
دکتر جان خوبی از شماس.ممنون:-)
قبلا قوانین من درآوردی و نا نوشته تان را به سمع و نظر دیگر رانندگان برسانید.روش کار با ابتکار سر ریز کرده خودشان
:(
ماریا گراتسیا :-)
خطاب به رانندگان عزیز جاده بود.
به طرز عجیبی جذاب مینویسی... خوشم میاد
:-)
عکسا خیلی بامزه بودن :دی
گلی به جمال خالقشون:-)
سلام حسن اقا :)
خوبین ؟ من هنوز در سفرم و نمیدونم اینجا چه جوری میشه کامنت خصوصی گذاشت
ادرس وبلاگ میخوام براتون بزارم در اندرونی :دی
منو راهنمایی کنین پلیز
حسب فرمایش تماس بامن در گوشه سمت چپ بالا هست که فکر کنم اگر چیزی بنویسید ایمیل می کند.منتظرم:-)...ایشالا سفرا بی خطر با سوغاتی!
میگم این عکسها رو بده به رویانیان. دیدی نصبش کرد و ملت کیفی کردن
اون بن بست و دستشویی بسی جالب انگیزناک بودند!
باشه :-) ولی روبینیان رو نمی شناسم آنفورچونتلی :-))..کیه؟
بسی خندیدیم!
مخصوصا سر اون سیگاره و حضور در محضر باریتعالی!
خیلی باحال بود!
صورتیتم:-)...هدف من همش همین یه ریزه شادیهاس.خوشحالم کردی
آپم....بیا
اومدم:-)
یه زمون و شاید هم الان رئیس پلیس کشور بود فکر کنم