یه مدتی نیستم( یه روز؟یه هفته؟یه ماه؟!).میخوام همه چی رو از پریز بکشم.داغ کردم.تواین سرما!...یعنی من از خرس قطبی کمترم که نمیتونم یه خواب زمستونی داشته باشم؟!بر می گردم ایشا...!
میخوام برم کوه...شکار آهو...تفنگ من کو لیلی جان ...لیلی؟...اوهوی...لیلی.....کجا رفته این؟!
مشهد اگه هستین که یعنی همشهری من هستین ؟!!!
مشهد هم کوههای خوبی داره واسه شکار آهو فقط مواظب باشین چون یه ضامن آهو هم داره که ممکنه نزاره آهو شکار کنه !
سلام....سر بزنید
کجا داش حسن
نرو جون آبجی
اینجا بی شما صفا نداره :(((((((((
خوش گذشت...جاتون خالی بود
چرا نیومدی؟آپممممممممممممممممممممممما
حسنننننننننننننننننننننننننننن
میام آبجی
نه حسن! قرار ما این نبود. قرار نبود همه چی رو از پریز بکشی... نرو حتی برا یه روز بمون و برام بگو چیکار داری میکنی میدونی پسر اینقدر از فرسوده شدن ترسیدی که خواستی بی فایده بمونی! بلند شو و یه بار دیگه همه چی رو نگاه کن...
شوکا...دارم همین کارو میکنم ...یه ماه
از دوستای خوبی که از اینجا به آهوی وحشی کشیده شدن خیلی مچکرم. اما اون متن نه رپرتاژ آگهی بود نه ادای دین نه هیچ چیز دیگه ای جز یه دوستی خوب با بهترین آدم مجازی زندگیم که اون متن رو تو روزای پر از خنده مون نوشت و بعنوان کادوی تولدم بم داد و حالا تو روزای سکوتم برای شما خوندش و...
:--)
اگه واقعا کتاب رو میخواهید بگید...من چهارشنبه 26-مشهدم تا جمعه 28.
پیام میزارم دکتر جان...حتما :-) میخوام
ای خدا....
چتونه شماها؟!
در بیست و چهار ساعت گذشته تو نفر سومی که داره میره مرخصی....
بی خیال جون من
:((((((((((((
نمیشه پینکیلی..موضو حیثیتیه!
رپرتاژ آگهی تنها یک مزاح بود دوست عزیز.ما قصد دخالت و جسارت و ... نداشتیم که اصولا بلد نیستیم.شادان باشید با وبلاگ یا بی وبلاگ ...
--------------------------------
فاصله از دنیای همگانی و مجددا ورود به دنیای همگانی نفس(به فتح ن و ف) زندگی و بسیار لازم است.
بسیار خوش وشادان و پایدار(گل)
تو هم عزیز
سلام دوسته عزیز ما رو هم قابل بدون و به ما سری بزن
اوه یا
لازمه مرخصی خودخواسته گاها
خوش بگذره
مرسی...آره همینه
سلام رفیق
و دوباره زود برگرد. فقط بپا که انفولانزا نگیری که دیگه مرخصیت اینبار استعلاجی میشه.
بابا بی خیال خرس قطبی
داغ کردی؟
خب یه دوش آب سرد بگیر
مگه نمیدونی لیلی کجا رفته؟ خب رفته تفنگت رو بیاره
تفنگی در کار نیس...تازه فهمیدم توهم بوده :-)
تو هم میخوای بری که برسی حسن ؟ به چی ؟ به کجا ؟ من نمی فهمم که اینجا چه خبره ؟ چرا هی به سر ذهنمون بلا میاریم ؟ اونهم اینهمه ... ؟ حالا میخوای بری شکار آهو ؟ کوه کجاست ؟ لیلی کجا رفت ؟ اینهمه نوشتی تا شوکا شاید برگرده حالا خودت هم که داری میری همونجا که دلبر لونه داره خونه داره ...! نمیفهمم . نمیدونم . با خودت .
دردا ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده به کام خویش نابوده شدیم
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده براُفتد نه تو مانی و نه من ...
پری...من باس دیگه قایقمو بسازم...پشت دریا ها شهری است
حسن جان عروس تعریفی شدی که تازه مشتری شده بودیم. داشتیم حال می کردیم حسن آقا هر روز آپدیت میکنه!! چشمون شور بود پس داداش جان
یه روزی بر می گردی که به امید خدا؟!!!
از این دور باید شد دور ها ٬ قلبم عجیب میگیرد . و تو هیچ نمیدانی که الان چیزی بلد نیستم بگویم ...! خدا پشت و پناهت چه اینجا باشی و چه نباشی ...
ای بابا
کدوم کوه ؟
کدوم لیلی ؟
چرا اخه ؟
دلتنگ میشیم رفیق نکن اینکارو
ای بابا!!!
رفته مجوز تفنگ ُ تمدید کنه;)
حسابی مواظب باشینا......آخه الان دور دورِ خداحافظیه!
کوشی عمو حسن؟؟؟؟؟ بیا دیگه پکید دلمون
هنوز رفتی دَدَر؟
کجایی پس همشهری ؟ بسه دیگه مرخصی !
چه خوب شد این عکس رو برداشتی!
زمستون کمرش شکست حسن خان/نیومدی که هنوز؟