-
افاضه نامه-مطلبی از گذشته ها
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 18:58
از اونجایی که ملت نفریح ندارن و همه چی شده یه نفره و دیگه مهمونی دسته جمعی یا پیک نیک و بعضا بیلیارد و کوه و اینام کم کم داره مالیده میشه و همه میچوپن تو خونه و یا میخورن و کتاب میخونن٬ یا میخورن و تلوزیون میبینن و یا میخورن و خودشونو میخورن و یا میخورن و فوش میدن و یا میخورن و اینترنت میزنن و یا ندارن که بخورن و همه...
-
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم!...
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 08:31
یه مدتی نیستم( یه روز؟یه هفته؟یه ماه؟!).میخوام همه چی رو از پریز بکشم.داغ کردم.تواین سرما!...یعنی من از خرس قطبی کمترم که نمیتونم یه خواب زمستونی داشته باشم؟!بر می گردم ایشا...! میخوام برم کوه...شکار آهو...تفنگ من کو لیلی جان ...لیلی؟...اوهوی...لیلی.....کجا رفته این؟!
-
بازی زیستن
سهشنبه 17 آذرماه سال 1388 00:01
همه چی یه بازیه و این مورد دیشب موقعی کشف شد که من در عالم خواب و بیداری به مشکلاتم فکر می کردم و نقاط مشترک زیادی پیدا کردم! - هر بازی یه غول آخر داره که باس شکستش بدی(رسیدن به هدف) - هر بازی قاعده خودشو داره و نمیشه دکمه جلو رو بزنی و بره چپ(رعایت قوانین) - تو بازی همیشه یه عده نیروهای غوله هستن که باس ازشون رد شی...
-
شوکا...
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 13:40
زمان:سالها قبل مکان: دفتر خدا ساعت : ندارد خدا در دفترش نشسته و در حال کار کردن با یه کامپیوترپنتیوم XIIIII و خوردن قهوه ست.یه اتاق خیلی بزرگ که با نور متوسطی روشن شده و دور و برش پر از کتابه...یه عکسی اون گوشه رو دیوار هست ...مبهمه...یه کتابخونه بزرگ و ...بزار ببینم....آها یه فرشته اون بغل نشسته و داره طبق عادت...
-
My favorite anecdote
شنبه 14 آذرماه سال 1388 15:58
با گرگ دنبه میخوره ٬ با چوپان گریه میکنه!
-
این مخدر لعنتی...کتاب
جمعه 13 آذرماه سال 1388 02:10
از اونجایی که ملت نفریح ندارن و همه چی شده یه نفره و دیگه مهمونی دسته جمعی یا پیک نیک و بعضا بیلیارد و کوه و اینام کم کم داره مالیده میشه و همه میچوپن تو خونه و یا میخورن و کتاب میخونن٬ یا میخورن و تلوزیون میبینن و یا میخورن و خودشونو میخورن و یا میخورن و فوش میدن و یا میخورن و اینترنت میزنن و یا ندارن که بخورن و همه...
-
شان کلمه...
چهارشنبه 11 آذرماه سال 1388 19:01
این روز روز دیگه شان کلماتم داره مثه بقیه چیزا از بین میره ؟حالا چرا؟ توجه بفرمائید: -الو -جان سلام علیکم - و بوسی لبیکم! -آقا خوبی؟ -خوب خوب خوب که نه ولی خوبم(یعنی خوب الان دیگه معنی نداره! مثلا باس سه تا یا ۴ تاش بیاد تا معنی خوب بده) - چی کا می کنی؟ - آقا سرما خورده بودم یه پنی سیلین وریدی زدم ..سم!(اینجا دیگه اگه...
-
سرقت ادبی از بنده...
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 18:34
محل سرقت عکس دوست کپی کننده در ادامه جهت درج در سوابق! البته حسن از انوش راضیست و شکایتی ندارد.منتها فکر نمی کرد خضعولات او کپی هم بشود :-) و نام نحسش در زیر آن جواهرات درج نگردد. عند دخول المسجد بسم الله اللهم أفتح لی أبواب رحمتک أو رضیا برضی الله
-
رانندگی...هرگز
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 09:05
سالها پیش بود و من در یک شهر سردسیر اولین کارم رو بعد از دانشگاه شروع کردم.میگم سردسیر یعنی زمستون توی باد هوا منهای ۱۷ درجه منفی.فاصله اون شهر تا شهر ما ۳ساعت سمندی بود)یعنی سرعت بالای 170 کیلومتر!).منده ۴ ماه بیشتر دوام نیاوردم اما...یکسری نکات از راننده این سمندا آموختم که تحت عنوان تجربیات حسن خان ارائه می گردد :...
-
معما...
دوشنبه 9 آذرماه سال 1388 10:09
پنج دقیقه سکوت کن.حالا یه کاغذ بر دار و اسم صدا های دور و برت رو یاد داشت کن.بعدش برو به ادامه مطلب... صدای نفس کشیدنتو چندمی نوشتی؟این یه معنای بزرگ واست داره.روش زوم کن!
-
ملنگ و مگز...!
شنبه 7 آذرماه سال 1388 20:13
می دونی فرق مگس با پلنگ چیه؟ اولی اگر بر.ی.نی می آد دومی اگر بیاد می.ر.ینی ( Excuse my French ) عصاره این تشبیه نغز اینه که اگه کسی به نوعی مگس مزاحمه بدونین که شاید یه جایی یه کاری کردین (ری..دین -بلا نسبت) که اومده پیله شده....د ر این مورد تنها راه پاک نمودن گناه صادره است یا برخورد مگس کشی .مثال حالت دومش چی...
-
چگونه چیزی را با جنس خودش از بین ببریم
جمعه 6 آذرماه سال 1388 23:58
به نظر شما چه طو میشه از شر دا-ریوش و مهس-تی و اند-ی و ...خلاص شد؟ چه طو میشه از شر شوهری که همش قرمه سبزی می خواد خلاص شد. چه طو میشه از دست رئیسی که هی گزارش می خواد خلاص شد؟ از دست بچه ای که اسباب بازی میخواد از کسی که هی تلفن میکنه؟ از کسی که .... هر چی کمه ارزشمنده...زیادش کنین.از ارزش میوفته! کافیه ۵ تا خواننده...
-
برای کسی...
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1388 18:32
-
خودم کردم که لعنت...
چهارشنبه 4 آذرماه سال 1388 21:58
یه چیز واقعی هس که میگه گاو هارو میشه از پله بالا برد اما امکان نداره این حیوون بتونه از پله بیاد پایین.این تو آدمایه گاوم صادقه.اگه کاری کردی که یه ادم گاو رفت بالا و بعد شاخت زدو نتونستی بیاریش پایین این دیگه تقصیر گاو نیس چون طفلی پایین اومدن تو ذاتش نیس.بزن به چاک و درس بگیر یا شاخ بخور و ماتم بگیر.
-
ماخوذ به حیا...
چهارشنبه 4 آذرماه سال 1388 07:47
اصولا در اکثر موارد اندازه قوس با-سن آقایان با میزان نجابتشون نسبت مستقیم دارد.به عبارتی هر چه تخت تر باشد احتمال لات شدنشان بیشتر است!
-
آه...دوبی
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 08:04
آهوی قلم نا ندارد.سر کار قبلیمم.بی حوصله و مکدر.روبروم یه دختر همسن خودمه که مطمانم لز تشریف دارن و بغلش یه گرگ زبون باز و ما هر سه مسئولای بخش فروش یه شرکت دولتی تقریبا قلمبه ایم.حوصله ام از تکرار سر رفته .کاغذ رو بر می دارم که یه شعر تخیلی بگم بلکم دلم واشه .مینویسم(اگه درس یادم بیاد) آی که دیگه دلم گرفت...میخوام...
-
دا دا دا (۳ دا)
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 19:33
صدای آدما کلا سه دستس برا همین بش میگن ۳دا.. ۱- صدای قشنگ و گوشنواز ۲- صدای زشت و گوش خراش ۳- صدای تلمبه چرا کسی به حرفات توجه نمیکنه؟چرا رفلکت از جمع نمیگیری؟تو حرف زدن سه چیز مهمه ! ۱- نرم حرف بزنی ۲- جملاتو واضح بگی ۳- کوتا بلندی صدات متناسب با محیط باشه اگه این سه تا رو رعایت کنی مهم نیس که جزو گروه ۲ باشی و اگه...
-
خودنویس و جنایت..!
شنبه 30 آبانماه سال 1388 09:18
همچنان که با-سن آهوی قلم را در دهان میفشارم و عصاره پلاستیکی آن را می مکم(یوغ!) یادم آمد قصه عهد صبا کز دم احمق صبا شان شد وبا! ...یه زمانی خیلی دور همه ملت با مداد می نوشتن و یک مداد سیاه داشتیم که استدلر بود و یک گلی که سوسمار نشان.حالا اگه یه بچه ای خیلی خودشو جر میداد یه خودنویس براش کادو میدادن که مام جر...
-
میوه ۲...
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1388 11:56
اگر یه سیب رو گاز زدی و دیدی که یه کرم توشه نترس.وقتی بترس که ببینی نصف کرم توشه! یعنی: - اگه دیدی دوس-۲خترت دوس-پ سر داره تورش نکن.وقتی ترش کن که بفهمی ۴ تان - اگه دیدی موبایلت قطع شده عصبانی نشو.موقعی عصبانی شو که بفهمی رومینگ داشتی با یه قبض ۳۰۰ هزاری. - اگه دیدی نهار پلو عدس دارین قابلمه رو پرت نکن تو دیوار.وقتی...
-
ماییکه پیشرفت کردیم !
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1388 10:00
خواص لیمو از دید یک کتاب قدیمی پزشکی :فلان و بهمان و .... و خوش بو کننده آروغ!
-
پارا دو ایکس
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 09:25
این روزها به هرچه می نگرم صدای سملقونیا میدهد.باید نگاهم را عوض کنم.عوض میکنم .منتها باز خودش را خیس می کند....
-
سوال مرعی ؟!
دوشنبه 25 آبانماه سال 1388 08:48
چه می کنید اگر سگی پای شما را گاز بگیرد؟ ۱- پای سگ را گاز می گیرم.(تلافی درجا) ۲- آن پای دیگرم را هم می آورم جلو!(گذشت و صبوری) ۳- به سگ میگویم تو باید استخون گاز بزنی عمو جان! نه پای مردم.(روشنگری) ۴- زیر آب سگ را پیش یک گرگ میزنم تا برود و بجودش!(سیاست)
-
تجربه مردانه...
یکشنبه 24 آبانماه سال 1388 09:34
اصولا ۹۰ درصد مردا وقتی کار دیگه ای برا انجام دادن ندارن(تپه نر-یده ای باقی نذاشتن!) زن میگیرن و این زن و شوهر بچه میارن وقتی که حرف دیگه ای برا گفتن ندارن.
-
فاکتور تغییر...
شنبه 23 آبانماه سال 1388 09:21
وقتی میخوای یه چیزی رو تو خودت عوض کنی -حالا اضافه کنی یا کم کنی- باس خیلی حواست یه قانون نسبیت باشه.از اینیشتین! که بپرسی نسبیت چیه میگه:یعنی وقتی رو یه بخاری داغ نشستی یه دقیقه یکساعت میگذره و وقتی با یه ۲ختر خوشگل حرف میزنی یکساعت یه دقیقه.
-
عاشقان خریت!
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 07:46
قانون اول فیثاغورث به قضیه حمار(خر) معروفه از اونجایی که میگه اگه یه خرو یه راس مثلث ول کنی که بره به اون راس دیگه، مسیر مستقیم رو میره یا به عبارتی کوتاه ترین مسیر بین دو نقطه خط راسته. ۶ صب در اومدم بیرون.یارو جلوییم به زور انگشتاشو از لای شیشه جلو در میاره فیلتر سیگارشو میندازه تو خیابون.قانون حمار میگه تو جاسیگاری...
-
یک تجربه سکلت(secret)
سهشنبه 19 آبانماه سال 1388 08:42
امروز صبح که هوا نافرم ابری است.برعکس من سر حالم.باس برم آلمان زندگی کنم.نمیتونم برم. پس به خاطر اینکه دلم میخواد شما بتونین برین.میخوام یه معیار جهانی بدم دستتون.که آدما رو بشناسین.حالا این باشه قدم اول.شما باهوشترین.بقیش با شما. اصولا دو جور آدم بیشتر نداریم.بعضی فلاسفه میگن مرد٬زن.اما من که حسن آقا باشم برام یه جور...
-
سلام بر nafsss
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 11:13
امروز یه ضبط نیم سوزو فروختم به یه همکارم ۵ تومن و با همون ۵ تومن رفتم ضبط سالم اون یکی همکارمو خریدم گذاشتم رو ماشین.یه ویز ویزی میکنه ولی برا ما بسه!.توضیحش مفصله!.ولی آی حال داد.یه چیز جالبی که کشف کردم اینه که الان 3 ساعت گذشته و من سوسک نشدم!جل الخالق...
-
الان ۱۳۸۸ ته چون...!
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 11:41
- من میخوام بخوابم خوابم نمیاد٬ میخوام نخوابم خوابم میبره! - میخوام فیلم نگا کنم بقیه میخوان کارتون ببینن ! - ایمیل اومده برام٬ باز میکنم توش نوشته وا-یا--گرا .. - سر صبح به همکارم سلام میکنم سلامش مثه خرناسه گاومیشه یک ساعت بعد که میاد تو دفترم مثه بیانسه میگه :سلام ! - ساعت ۷ پامیشم برم سر یه جلسه مهم و وقتی میرسم...
-
به عمل کار بر آید...
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 09:07
در شب جمعه روز فلان درست در ساعتی که فلامینگو ها در آفریقای جنوبی از خواب بیدار شده بودند و در منهتن ملت نهار میخوردن و در اینجا ساعت ۱۲ شب بود بنده مسلح به یک عدد انبر دست و سیم چین و اخوی گرام هم مسلح به یک جفت دست خالی و کاپشن سیاه از خونه زدیم بیرون به این نیت که بریم جفت بلندگوهای مدرسه مذکور رو از ریشه در بیاریم...
-
میشن ایمپاسیبل!
سهشنبه 12 آبانماه سال 1388 18:53
...یه مدرسه جلو خونه ما بود و هنوزم نکندنش!...که دبستانی دخترانس ....هر روز صبح یه عالمه فرشته فینقیلی میرن تو با دندونای موش خورده و صدای جیرجیرشون صبحها مثل صدای گنجیشکای تو درختای سپیدار باغ معتمدالسلطنه است که من هیچ وقت ندیدم ولی معتقدم وجود داره...درست پشت این مدرسه یک راهنمایی دخترانس پر از دخترای از جشن تکلیف...